شعر سهراب

باز هم سهراب در خون ، باز هم ننگی دگر

باز هم در کوچه های شهر ، آهنگی دگر .

باز رستم ، باز خدعه ، باز هم افراسیاب

باز هم بر تخت  کی کاووس و نیرنگی دگر .

باز هم خشم و گلوله ، باز فریاد سکوت

باز هم بر پشت بام شهر ها بانگی دگر.

باز هم سهراب در اندیشه ایران نو

باز هم کاووس می لافد ز سرهنگی دگر.

باز هم گرد آفریدان هم دل سهراب ها

روی در روشان برادر ها و فرهنگی دگر.

باز هم تهمینه ها گیسو فرو شسته به خاک

روی را خسته به ناخن ، در غم مرگی دگر.

باز پهلوی دریده ، دیده های خون فشان

باز هم سر دارها در خانه، در جنگی دگر

دیدگاهتان را بنویسید