باز هم سهراب در خون ، باز هم ننگی دگر
باز هم در کوچه های شهر ، آهنگی دگر .
باز رستم ، باز خدعه ، باز هم افراسیاب
باز هم بر تخت کی کاووس و نیرنگی دگر .
باز هم خشم و گلوله ، باز فریاد سکوت
باز هم بر پشت بام شهر ها بانگی دگر.
باز هم سهراب در اندیشه ایران نو
باز هم کاووس می لافد ز سرهنگی دگر.
باز هم گرد آفریدان هم دل سهراب ها
روی در روشان برادر ها و فرهنگی دگر.
باز هم تهمینه ها گیسو فرو شسته به خاک
روی را خسته به ناخن ، در غم مرگی دگر.
باز پهلوی دریده ، دیده های خون فشان
باز هم سر دارها در خانه، در جنگی دگر