چند تصویر بهاری
سبزه با دستان کوچک خاک سرد از روی پس زد
از شکاف سنگ خارا هم شقایق باز سر زد
پشت سر یگذاشت راه دور و سرمای زمستان
با دلی عاشق ، پرستو، زیر بام خانه پر زد.
**
لاله بر سر برده جامش ، چشم ها را کرده خیره
می کشد فریاد شادی : بر زمستان گشته چیره
دم گرفته با سرودش ؛ فاخته ، سهره ، چکاوک
زاغ می خواند : ” گذشت آن روز ها چون شام تیره.”
**
می برد پیغام فوری ، در به در ، خانه به خانه
باد نوروزی؛ به نرمی ، پای ورچین ؛ شادمانه
می شوند آماده رویش درخت و سبزه و گل
تا بیاموزند اینرا : نیست سرما جاودانه.
**
در هوا چرخان هزاران پولک زرد چناری
پرده های پنجره رقصان ز باد نو بهاری
روی شاخه گرم بازی زاغ و گنجشک و قناری
هر کجا جنبش ، هیاهو ؛ دیو سرما شد فراری.
**
روی هره گربه ها درگیر بحثی عاشقانه!
می کشد این سوی ناز و آورد آن سو بهانه!!!
” باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه”
هر که عاشق نیست بی شک می برد رشک این میانه.
**
بر سر دیوار ، خرواری طلا ، چون آبشار
یاس با عزم رقابت ، داده گل ها بی شمار
چادری چون برف بر سر کرده نارنج از بهار
خیل زنبوران نگر ، شاد ند و گیج و بیقرار