شعر من خسته ام

من خسته ام

چو رود که در پشت صخره ای

دریا و قصد خویش، فراموش کرده است

…………..

یا مثل گردباد مهیبی که مانده است

– در پهن دشت خاک-

در زیر بار هرچه که با خویش برده است.

……..

من خسته ام

چو موج که افتان وبی رمق

همگام با سپیده به دریا رسیده است.

– بعد از شبی دراز که کوبیده مشت خویش

بر صخره های  ساحل و راهی ندیده است-

این پست دارای یک نظر است

  1. مهدی

    بسیار عالی

دیدگاهتان را بنویسید