آتش به جان شمع فتد
بازدیداز بلندترین برج جهان
دیده اید که گاهی وقتها ، یک ترانه ، یک شعر ، یا یک آهنگ می افتد سر زبان تان و دست از سرتان بر نمی دارد و مدام تکرار می شود ؟ من هم از چند هفته قبل از سفرم و در جریان تدارک برای آن ، مرتب این مصرع که نمی دانم شعر کاملش چیست و شاعرش کیست سر زبان و توی ذهنم بود و مرتب تکرار می شد .
می خواستم چند روزی به دوبی ، در امارات بروم . الان بیست و چند سالی است که هر وقت می خواهم به دیدار آشنایان در آن سوی اقیانوسها و دریاها در سوی مقابل کره زمین بروم ، اول به دبی میروم . یعنی برای گرفتن اجازه ورود به آنجا ، باید اول به کشور سومی بروی و به سفارت و کنسول آنجا سری بزنی و مجوز ورود را بگیری . فعلا زمانه این طور است . باید برای دیدن فرزند و نزدیکانت ، اول تقاضای مجوز ورود به کشور سومی را بگیری بعد چند روزی هم در آنجا بمانی . تازه این بعد از روزها دوندگی برای گرفتن عکس جدید اینجوری و آنجوری و پر کردن فرم های متعدد و دها ترجمه و کپی و گواهی و کاغذ دیگر و نوبت گرفتن از طریق اینترنت است. بعد هم باید پیش از روز نوبت دیدار با کنسول در دبی باشی ، و در هتلی که از قبل رزرو کرده ای اقامت کنی تا سر وقت از پیش تعیین شده در مقابل کنسول حاضر شوی و تاخیر پروازها و مسائل فرودگاهی ، نوبت تو را از دستت نگیرد .
من وقتی برای تهیه مجوز ورود به دبی و رزرو هتل اقدام کردم ، با خودم گفتم ، حالا که به آنجا می روم ، سری هم به بلندترین برج جهان بزنم . برج دبی یا آنطور که رسما گفته می شود ” برج خلیفه ” . پس سفارش کردم و برای آنجا هم بلیت بازدید تهیه کردند و همه چیز برای دیدار ما ( من و همراهان ) از این در حال حاضر بلندترین برج جهان آماده بود .
بنظر من ساختن ساختمانهای بلند مرتبه یا به اصطلاح برج ، برای بشر در ابتدا تحقق یک آرزو و رویا بوده است . چون برای انسانهای صدر تاریخ ، برج ها جایگزین و جانشین کوه ها هستند . بی دلیل نیست که معروفترین برج های ابتدای تاریخ بشر ، در نقاطی بنا شده اند که تا فاصله های طولانی ، کوه وجود نداشته است . بشر کوه را جایگان خدایان ، و در مراحل بعد ، محل تماس زمینیان با آسمان ، بعنوان مسکن خدایان می دانسته است . به همین دلیل به مجردی که توانائی ساخت و ساز بدست آورد ، برج هائی ساخت که بر بلندترین نقطه آن ، عبادتگاه و نیایشگاهی ساخته می شد .
بیهوده نیست که در اساطیر یونانی ، کوه ، محل حضور و وجود خدایان است و در طول تاریخ پیامبران همه در کوه بوده اند که مبعوث شده اند و عابدان و چله نشینیان و مردان خدا و در اویش ما هم ، همه غاری در کوهی یافته و آنجا ماندگار شده اند .
لذا برج ها و آنطور که قدیمی ترین شان معروف بوده اند ” زیگورات ” ها ، جانشین کوه ها بوده اند . بناهای کوه مانندی که با شیب و پله کان، از زمین بالاتر رفته ، در قله آن عبادت می کرده اند .
زیگورات ها ، در هزاره سوم و چهارم بیش از میلاد، در آسیای غربی ، از جمله فلات ایران و میانروادان ساخته شدند .
قدیمی ترین زیگورات جهان ، در منطقه ” سیلک کاشان ” یافت شده که حدود 4500 سال قدمت دارد . اما معروفترین زیگورات جهان ، ” زیگورات چغازنبیل ” یا ” زنبیل وارونه ” یا “تپه وارونه” است که در نزدیکی شوش در خوزستان وجود دارد و گرچه خسارت بسیار دیده و حداقل نیمی از ارتفاع خود را از دست داده ، اما اکنون بقایای آن با ارتفاع حدود 25 متر ، از زیر خاک در آمده و بی حفاظ در معرض تخریب توسط نیروهای طبیعت است . بنظر می رسد این زیگورات ها ، یا تپه ها و ارتفاعات ، بعدها پیش زمینه و الگوی قدیمی ترین برج جهان شدند : برج بابل .
انسان معاصر ، اول بار و قبل از کاوش در جنوب بغداد و یافتن بقایای آن ، از طریق کتب مقدس بخصوص عهد عتیق با برج بابل آشنا شد . برجی که به مساحت حدود 100 متر در 100 متر و احتمالا با ارتفاع 90 تا 100 متر بوده است .
در کتاب عهد عقیق ” در بخش پیدایش ” ( سِفرِ پیدایش ) نوشته شده که چون مردمان بابل زیاد شدند و مشکل جا و منابع آبی پیدا کردند ، قصد سفر و پراکنده شدن داشتند که با ساختن این برج جلو این پراکندگی گرفته شد . و در جریان ساخت این برج و احساس غرور و نخوت حاصله بود که خداوند ، آنان را که تا آنوقت همه به یک زبان صحبت می کردند ، تنبیه کرد و در میانشان زیانهای متفاوت آفرید و از آن به بعد ، آنها زبان هم را نفهمیدند چون به گروهای مختلف تقسیم شدند و لذا برج نیمه کاره و ناقص ماند .
البته چند نظر دیگر هم در مورد این برج هست ، یکی آنکه می گویند نمرود برای جنگ و رقابت با خدا این برج را ساخت اما خداوند با ایجاد فرقه ها و زبان های متعدد ، باعث شد آدم ها زبان یکدیگر را نفهمیدند و با هم نساختند . گروهی نیز معتقدند ، برج بابل عبادت گاهی برای مردوک ، خدای بابل بوده است .
اما کسانی نیز بر این باورند که با طبقاتی شدن جامعه ، ساختن برج و ساختمانهای چند طبقه شروع شد ، تا تجسم وضع جامعه و تاییدی بر وجود طبقات باشد . چنانکه در همه جوامع، ساختمانی طبقاتی بخصوص برای سکونت رهبران و طبقات فرادست ساخته شد . از جمله تخت جمشید یا پارسه . اگر توجه کنیم ، قسمت های پائین تخت جمشید جایگاه افراد رده های پایین تر و کاخ تچرا که محل اقامت شاه است ، با ارتفاعی بالاتر از همه طبقات قرار گرفته است .
پس میبینم که برج و بلند مرتبه سازی همیشه در ذهن بشر بوده است . تا قرن حاضر که بعنوان نشانه ای از قدرت مالی ، علمی و توان فن سالاری ، هر کشوری تلاش کرده ، با سبقت گرفتن از دیگران در ارتفاع ، برجی بسازد .
شروع این مسابقه ، در عصر جدید ، از امریکا و اوائل قرن بیستم است که بنظر میرسد ، برای القاء توان بی بدیل خود در تکنولوژی و دانش ، برجی به ارتفاع 100 متر ساختند و در مقابل چشم جهانیان قرار دارند و برای تاکید بر آن که امپراطوری جدیدی در حال تولد است ، اسم آنرا هم ساختمان حکومت امپراطوری ” یا امپایراستیت ” نهادند . ساختمانی با 102 طبقه و حدود 440 متر ارتفاع که در زمانی حدود 14 ماه ساخته شد و نمادی از برتری معماری ، تکنولوژی و مدیریت بود . و تا 40 سال بعد که برج های دو قلو در همین شهر ساخته شدند ، بلندترین ساختمان جهان ماند .
اما این انگیزه ، یعنی ساختن برجی بلندتر از بلندترین برج موجود ، بقوت خود باقی ماند .
درخود امریکا چند برج بلند تر از امپایر ستیت ساخته شد . در مسکو . برج استانیکو ، در چین چندین برج در شهرهای مختلف مثل پکن ، شانگهای و گوانجو ، در تایپه ، در کوالالامپور برج های دوقلوی پتروناس ، درتوکیو ، در مکه ، تورنتو ، و در تهران برج میلاد . تا اینکه حکومت امارات تصمیم گرفت برجی بسازد از همه بلندتر .
یک نکته که باید اینجا توضیح بدهم اینست که بالای تقریبا همه این برج ها ، یک آنتن مخابراتی هم نصب می شود که بلندی برج را بیشتر می کند اما فرق است میان برج های با کاربری مخابراتی با برج های مسکونی ساختمانی. لذا برجی ممکن است با آنتن مخابراتی خیلی بلند باشد اما بخش ساختمانی آن چندان بلند نباشد . بطور مثال ، برج میلاد از نظر مخابراتی ششمین برج بلند جهان است ، اما از نظر ساختمانی ، نوزدهمین یا بیستمین . بهرحال ، اماراتی ها نه دانش فنی بومی ، نه مصالح ، نه نیروی کار ماهر، نه دانش مدیریتی این کار را نداشتند ولی آرزوی مطرح شدن را داشتند لذا با وارد کردن همه آنچه که مورد نیاز بود ، برجی ساختند که از همه برج های جهان در حال حاضر بلندتر است ، برج دبی ، و چون در بحران مالی جهانی سال 2008 پول کم آوردند و با هدیه مالی خلیفه بن زاید آل نهیان توانستند از بحران عبور کنند ، نام آنرا به برج خلیفه تغییر دادند تا از کمک او قدردانی کرده باشند .
و من که بنظر میرسد ، در نی نی چشمانم یکی ازانسانهای میانرودی صدر تاریخ لانه کرده و هر جا بروم که برجی باشد ، می خواهم بالای آن رفته از آنجا زیر پایم را تماشا کنم و قبلا در مسکو، پکن ، شانگهای ، کوالالامپور ، نیویورک ، پاریس و تهران ، بالای آن برج هائی که نام بردم رفته ام ، شوق غریبی داشتم که بالای برج خلیفه هم بروم و رفتم .
دبی ، یکی از ” شیخ نشین های عربی متحده ” یا آنچه رایج است . ” امارت متحده عربی ” است که در سال 1971 با خروج انگلیس ها ، از اتحاد هفت شیخ نشین تشکیل شد . ( دبی – ابوظبی – فجیره – ام قوین – شارجه – راس الخیمه – عجمان ) و پایتخت آن ابوظبی است . هرچند مهمترین بخش آن دبی می باشد .
خود دبی از دو قسمت دیره و بور تشکیل شده که آنها را کانال آب باریکی منشعب از خلیج فارس جدا ساخته است .
در مورد نام دبی اختلاف است ، بعضی می گویند از کلمه دبا ( بمعنی بچه ملخ صحرائی ) گرفته شده . اما در سایت رسمی رهبر دبی ( شیخ محمد بن راشد آل مکتوم ) نوشته شده کلمه ای پارسی است که از دو بخش دُ (= دو ) و بی ( = برادر ) تشکیل شده که اشاره به دو بخش دیره و بور است .
تا سال 1833 ، ساکنین آن ماهیگیرانی از قبیله بنی یاس بودند ( امروزه بخشی مهمی بنام بنی یاس وجود دارد و تابلوهای متعددی اشاره به منطقه بنی یاس می کنند ) تا اینکه دراین سال طایفه آل مکتوم آمدند و ساکن شدند و بتدریج دست بالا یافتند . در سال 1966 و در حاکمیت انگلیس ها ، نفت هم پیدا شد و از سال 1969 در آمد نفت وارد اقتصاد آن گردید ، هر چند امروزه کمتر از 5 % درآمد دبی از نفت است و بقیه از توریسم ، هوانوردی ، مستغلات ، و ارائه خدمات مالی است.
اما ستاره اقبال دبی ، در سال 1979 و همراه با تحولات منطقه دمیدن گرفت ، که با ایجاد منطقه آزاد تجاری العین جهت صادرات کالاهای کشورهای دوردست به کشورهای همسایه و ایجاد مراکز تفریحی ، ثروت همسایه گان را بسوی خود کشیدند و رشد غول آسائی کردند که ایده های بزرگ به ذهنشان آورد . جزایرپالم ( نخل ) ، بزرگترین جزیره ساخت بشر ، و اسکی در فضای بسته و ایجاد مراکز خرید عظیم ، هتل هفت ستاره ، برج های مسکونی بلند و چرخان ، مسجد عظیم شیخ زاید در ابوظبی با چلچراغ های کریستال و فضای بزرگ برای بیش از چهل هزار نفر ، و برج دبی یا برج خلیفه .
این برج در حال حاضر بلندترین ساخته دست انسان در روی زمین است . با بلندای 830 متر که با هزینه ای برابر با 5/1 میلیارد دلار توسط مهندسان امریکائی طراحی و توسط کره ای ها در 6 سال ساخته شد .
نگاه طراحان به معماری اسلامی ( شباهت به مناره مساجد ) و طبیعت صحرا ( گل هیمنوکالیس Hymenocallis) بوده . با استفاده از ویژگی مارپیچ ، بنحوی که تقریبا همه آپارتمانها دید بیرون دارند .
با 163 طبقه ، بیش از هزار واحد آپارتمان ، 49 طبقه اداری 4 واحد استخر ، رستوران ، بالکن نظاره ، هتل ، ادارات و دفاتر شرکت ها ، با نمای شیشه ای به وسعت 000/120 متر مربع در میان یک پارک 11 هکتاری که درختانش با آب حاصل از جمع آوری آب تولیدی کندانسورهای دستگاه های خنک کننده از رطوبت هوا ، آبیاری می شوند . و در این پارک استخری است که فواره هایش آب را تا 150 متر پرتاب میکنند و با حدود 65000 عد لامپ با 50 رنگ مناظر زیبائی را خلق می نمایند .
این برج که از دومین برج بلند جهان که در تایپه ساخته شد بیش از 300 متر بلندتر است ، در چندین مورد ، در جهان پیشتاز و رکورد دار است :
سریع ترین آسانسور جهان با سرعت 20 متر در ثانیه ، بلندترین مسجد جهان که در طبقه 158 واقع شده . بلندترین استخر جهان در طبقه 76 . بلندترین دیسکو جهان در طبقه 144. بلندترین رستوران جهان ، در طبقه 122 و در ارتفاع 440 متری و بزرگترین بالکن تماشا در طبقه 124 سطح زمین و مواردی دیگری که یادم نمانده است .
من وقتی در بالکن تماشا ، در هوای آزاد ، قرار گرفتم ، اول کمی آب دهانم را فرو دادم تا هم هوائی که در گوشم پیچیده بود ( بعلت سرعت آسانسور ) تنظیم شود ، هم هیجانم از دیدن آن چه در مقابلم بود . فروکش کند . یاد اجدادم افتادم درزیگورات “سیلک کاشان “یا “چغازنبیل “یا “برج بابل “، که در آن بالا بالا ها می نشستند و عبادت می کردند . اما من فرصت این کار را نداشتم ، چون دیدن آن همه انسان رنگ وارنگ با لباس و پوشش و رنگ پوست و موی متفاوت، آنهمه کار ساختمانی دردست انجام در پایین برج ( یک وقت چند سال پیش ،دو سالی قبل از شروع بحران مالی جهانی شنیده بودم 15 درصد تا 25درصد کل ” تاور کرین ” یا بالابرهای ساختمانی جهان ، در دبی مستقر بودند این درصد را تضمین یا تایید نمی کنم چون از حافظه ام نقل می کنم ) ، آن همه جاده و پل چند سطحی و شبدری در آن پائین ، آن همه چراغ و روشنائی در روی زمین ( ما اول غروب رفته بودیم ) . بهت زده و هیجان زده بودم . آمیزه ای از ستایش ، تعجب ، هیجان ، تاسف ، شادمانی و غم . تا اینکه کودک درونم به کمک آمد و آنوقت مثل پروانه ای که سرخوش ، سبکبال ، از این گوشه با غچه، به آن گوشه میرود ، شروع کردم ، اینور و آن ور رفتن و عکس گرفتن . تا هوا تاریک شد و پائین آمدیم و بعد از خواندن مطالب و دیدن عکس هائی که از مراحل مختلف ساخت آن به دیوارهای راهروها زده بودند ، به محوطه پارک آمدیم و رقص فواره های را نگاه کردیم و برگشتیم به هتل. یک نکته جالب برای من این بود که ورود و خروج به برج بدون عبور از وسط یک کتابفروشی عظیم ممکن نبود . چیزی که مرا شاد و شگفت زده کرد . این همه کتاب توی دنیا هست که ما نخوانده ایم ؟ آنهم بشکل باز و در دسترس . می شد کتاب را ورق زد ، بالا و پائین کرد و بعد گذاشت سر جایش . فقط حیف که تا هر چه من بررسی کردم و دیدم ، به زبان انگلیسی بودند .
و دونکته منفی : یکی اینکه راه ورود به برج و کتابفروشی ، در یک مرکز خرید عظیم بود ، که می تواند ساعت ها وقت آدم را بگیرد . خوشبختانه میل خرید در ما بسیار پائین بود و گرفتار نشدیم . اما نکته بد دیگر راه نسبتا طولانی (اما سرپوشیده و با دمای کنترل شده و وجود صفحه های متحرک برای عابرین )بود که از ایستگاه مترو تا مرکز خرید و برج باید پیاده می آمدیم . گفتم مترو و داغم تازه شد . در شیراز 15 سالیست که شهر دچار مشکلات کند و کاو و راه بندان است چون می خواهیم صاحب مترو شویم یکسال بیش تر هم این مترو رسما افتتاح شد اما چند ماه بعد از افتتاح آنهم فقط با روزی 3-2 ساعت و در یک سوم طول مسیر یک خط آن شروع بکار کرد . یعنی حدود 11-10 کیلومتر از یک مسیر 25 کیلومتری ، تازه حالا در اول مهر ” با کمال خوشوقتی با اطلاع رسانده شد که ساعات کار مترو به 10 ساعت افزایش یافته ” آنهم برای رفاه حال همشهریان و با تلاش های شبانه روزی . اما یادم می آید نه سال پیش مترو دبی را شروع به ساختن کردند و قرار شد 4 سال بعد بهره برداری شود . درست سر قرارِ گذاشته شده ، در 9 /9 /2009 ، ساعت 9 و نه دقیقه و نه ثانیه افتتاح و از فردا صبح در دوخط مسافر پذیرفت ، یعنی حدود 50 کیلومتر . نکته جالب اینکه مترو دبی ، طولانی ترین مترو اتوماتیک یعنی بدون راننده جهان است و در تمام شبانه روز کار می کند ، بسیار منظم است و یکی دیگر از ایده ها و آرزوهای گردانندگان این شیخ نشین را برآورده کرده است .
دبی ، این راه طولانی ، از یک سرزمین شنی ، گرم ، بی آب و غیر قابل سکونت تا این جا را در عرض 40-30 سال پیموده است .
و این بدون استفاده از دانش مدیریت ، تکنولوژی و سهل گیری ممکن نبوده است . هر چند این شهر – دولت اکنون از گرانترین شهرهای جهان است و نرخ هتل های آن بعد از هتل های ژنو ، در جهان، از همه جا گرانتر است . با مراکز خرید عظیمی که از یکسو آخرین مارک ها ( برندها ) را با نرخ های نجومی میفروشند ، اما در گوشه دیگری همه چیز را می شود با یک- دو دلار خرید. جائی که پاتوق عمده همزبان های ماست . اما متاسفانه ، در این بازار عظیم ، جای محصولات ما خالی بود ، فقط در بعضی سوپرمارکت ها ، بستنی و فرآورده لبنی ما وجود داشت و پیدا می شد و الا حتی جای میوه های ما را هم امروزه ، کشورهای دیگر پر کرده اند . خرما از الجزایر و لیمو از شرق دور ، جای میوه های ما را گرفته بودند . نمی دانم ، بسته بندی ها موثر بودند یا روابط سیاسی . اما یادم می آید که 40-30 سال پیش ، تقریبا همه جا ، همه چیز ، مال ما بود . نکته جالب برای من ، حضور پر رنگ هندی ها بود ، نه کارگران و پادوها و عمله هائی که کار ساختمانی یا فرمانبری در شرکت ها و تجارتخانه ها را انجام میدهند ، نه ، کالاهای هندی ، بخصوص پوشاک ، جا و جلوه پر رنگی داشتند و نوید می دادند که هند ، دارد سری توی سرها می آورد و بی خود نیست که او را یکی از قدرت های فردا می نامند .
در این 25 سالی که من ، مرتب به آنجا رفته ام ، هر بار چیزهای جالب و دیدنی تازه ای دیده ام. گفتنی زیاد است و فرصت کم . شاید وقت دیگر .