دیدار از شهری با دروازه طلایی
دیدار از شهری با دروازه طلایی
معمولا تصورما از دروازه , دولنگه در است با لولا و پاشنه و کلون که بازوبسته می شود و ازآن عبور می کنند, و اگر این درها از طلا ساخته شده یا به آن آب طلا داده یا گل میخ های طلایی داشته باشند, آنرا دروازه طلایی می نامند.
اما درجهان شهری هست با دروازه ای طلایی که هیچ کدام از این ویژگی ها را ندارد: سان فرانسیسکو در غرب امریکا , با پلی فلزی معلق بنام پل گلدن گیت که مردم همه جا , آنرا فقط گلدن گیت یا دروازه طلایی می نامند. درحالی که این پلی است برروی دروازه طلایی ؛ تنگه ای که اقیانوس آرام را به خلیج سانفرانسیسکو متصل می سازد.
سان فرانسیسکو یک شبه جزیره است و بخشی از ایالت کالیفرنیا , غربی ترین بخش از ایالات متحده امریکا.
اگر بخواهیم تصوری از موقعیت جغرافیایی سان فرانسیسکو داشته باشیم , باید کف دست راست خود را با انگشتان به هم چسبیده مقابل صورتمان بگیریم , و سپس انگشت کوچک راکمی از کف دست جداکنیم . کف دست , خاک امریکا و ایالت کالیفرنیا , انگشت کوچک شبه جزیره سان فرانسیسکو و فاصله این دوخلیج سان فرانسیسکو است و بالای انگشت , تنگه ای باریک که این شبه جزیره را از شبه جزیره ای شمالی تر بنام شبه جزیره مارین جدامی سازد.
وقتی در قرن 19 اسپانیائی ها آمدند و در کالیفرنیا طلا پیدا شد مهاجران این تنگه را دروازه طلایی نام گذاری کردند. در سال 1937 روی این تنگه , پلی فلزی و معلق بنا گردید که آنرا پل روی دروازه طلایی , یا پل دروازه طلایی نامیدند , مثل مثلا پل کارون , یا پل زاینده رود . که روی این رودخانه ها هستند.
این پل که جزو 10 شاهکار مهندسی جهان در قرن بیستم بود, از همان سال بعد از مجسمه آزادی و شاید حتی در کنارآن , نمادی برای امریکا در جهان شده است.
سرانجام , پس از 26 ساعت پرواز و توقف فرودگاهی , هواپیمایمان درفرودگاه سان فرانسیسکو برزمین نشست و پس از طی مراحل اداری به کسانی که بیرون از سالن منتظرمان بودند رسیدیم و پس از روبوسی و شادی از دیدار یکدیگر , سوار ماشین ها به سمت شهرراه افتادیم. راستش با سان فرانسیسکو , از قبل آشنا بودم. این چندمین بارم بود که در 10-12 سال گذشته به آنجا میرفتم . بعلاوه اول بار حدود 40 سال پیش هم با سریال طنز فوق العاده دائی جان ناپلئون , با این نام آشنا شده بودم و درتمامی سالهایی که ازاین شهردیدن کرده ام همیشه فکرمی کردم چرا نویسنده کتاب و فیلمنامه این اسم رابرای رساندن منظور خودانتخاب کرده بود!!
سان فرانسیسکو شهر بسیار بزرگی نیست, اما شهر فوق العاده و در بسیاری جهات , منحصربفردیست.
بسیاربزرگ نیست ,چون ویژگی شبه جزیره بودن , اجازه رشد غول آسا را نداده و آنرا شهر متراکمی ساخته است.
بنحوی که شاید بعداز نیویورک , فشرده ترین و متراکم ترین شهر امریکاست, و لذا قیمت زمین و ساختمان , درآنجا واقعا نجومی است.(نکته جالب برای من, قانون حمایت از مستاجر است که علیرغم وجود تقاضا برای مسکن , مالکین حق ندارند , بیش از مبلغی بسیار جزئی , کرایه ها را سالیانه افزایش دهند).
اما فوق العاده منحصربفرد است , برای مه ی که در تمام سال وجود دارد و گاه مثل چادری شهر را می پوشاند.
برای تپه ای بودن و چشم انداز فوق العاده اش براقیانوس از فراز تپه ها , برای خانه های رنگی و خوش ساخت و چشم نواز دو طرف خیابانهای اصلی اش , برای ماشین های کابلی و زنگی که در ورود به ایستگاه می نوازند, برای خیابانهایی که از یک تپه سرازیر می آید و به بالای تپه ای دیگر میرود.
برای فضای فرهنگی و مناسبت های روشنفکرانه سالیانه اش , و درصد بالای دمکرات (عضوحزب دمکرات) آن (بالای 83%), برای محله کاسترو و اندام مردمان ساکن آنجا که از چاقی های مفرط خاص امریکا, بندرت نشانی می بینی, و برای مهربانی مردمانش بادگراندیشان , و حیوانات خانگی , و گرایششان به دوچرخه و ورزش و نگرانی دائم از زلزله که پس از زلزله و آتش سوزی ویرانگر سال 1906, همیشه در ذهن همه وجود دارد و البته, هوای معتدل مدیترانه ای آن.
دیدنی های سان فرانسیسکو:
1-پل گلدن گیت
با طول 7/2 کیلومتر و پهنای 27متر, و بلندی 67 متر از سطح آب , دوطرف تنگه گلدن گیت را به هم وصل کرده , عبور از شبه جزیره جنوب به شمال را ممکن ساخته درحالی که کشتی ها نیز اززیر آن عبورکرده و از اقیانوس آرام به خلیج سان فرانسیسکو آمده و در بنادر آن پهلو می گیرند. ساخت آن در سال 1933 شروع ودر سال 1937 آماده بهره برداری شد. از فولاد ساخته شده و بارنگ سرخ آجری معروفش , در مه نیز پیداست و مهمترین و معروفترین نقطه بازدید گردشگران است, و البته دومین محل رایج خودکشی درجهان .
2-جزیره الکاتراز:
که از سال 1933 تا سال 1963 مخوفترین و معروفترین زندان ملی امریکا وجایگاه بدنام ترین و شرورترین زندانیان امریکا بود و هیچ فرار موفقی از آن گزارش نشد.
البته فیلم پرنده باز الکاتراز نیز به شهرت جهانی آن افزود.این جزیره امروز, محل بازدید گردشگران است و در فاصله نسبتا کوتاهی از خیابان ساحلی سان فرانسیسکو و پل گلدن گیت قراردارد. نام آن از یک کلمه اسپانیایی گرفته شده که به معنی”خانه پلیکان ها” ست. هرچند امروزه هیچ پلیکانی آنجا نیست.
3-خیابان لمبارد:
خیابانی سرازیری , پیچ درپیچ , باانبوهی گل و گیاه و خانه های مسکونی رنگارنگ دو طرفش, باانبوهی توریست که در آن می لولند و فراموش کرده اند اینجا خیابان است و اتومبیل ها در حرکتند. به نظر من زیباترین خیابان جهان است که دیدنش لطف دارد, باماشین پائین آمدن از آن لطف دارد, عکس گرفتن با آن لطف دارد و خلاصه , به دیدارش رفتن واجب است.
4-کاخ شهرداری:
ساختمانی قدیمی , بسیار زیبا و شبیه کاپیتول در واشنگتن . اهالی اینجا با افتخار می گویند که گنبد آن از گنبد کاپیتول بلند تراست. با سرسرائی به شدت زیبا و سقف های نقاشی شده . محلی برای ثبت ازدواج ها و گرفتن عکس های ازدواج با لباس های عروس و دامادی.
و ازجمله دیدنی های آن , ویترینی است که مجسمه های کوچکی از اولین زوج همجنس گرای مرد و اولین زوج همجنس گرای زن که در اینجا ازدواجشان به ثبت رسیده . با تاریخ و نام آنان . با مجسمه هائی از شهرداران سابق, بخصوص آنکس که برای حقوق همجنس گراها تلاش کرده و کشته شده است مکانی بشدت زیبا و چشم نواز و جالب.
5-اسکله ماهیگیران:
یکی از جاذبه های توریستی مهم که در سواحل شمالی و شرقی شبه جزیره قراردارد. اسکله هائی که در گذشته فعال تر بوده و اکنون تعداد زیادی از آنها تبدیل به رستوران غذاهای دریایی , مراکز خرید , محل اجرای سرگرمی ها و هنرنمائی هاست و می توان همه چیز از ماهی و میگو و صدف خوراکی تامروارید(تولیدی) و شن و ماسه رنگی راخرید. یاازموسیقی های زنده درحال اجرا لذت برد.
یاکنارساحل ایستاد و باجزیره اسکاتراز و پل گل گیت که تنها حدود 2کیلومتر فاصله دارند , عکس یادگاری گرفت.یا کمی پیاده روی کرد و به اسکله شماره 39 رفت .جایی که از توریست مملو است و غلغله ای بپاست. چون دهها شیردریایی , روی تخته هایی که در آب شناور اما بسته شده اند, حمام آفتاب می گیرندو با هم جنگ و دعوا راه می اندازند. یادرپیاده رو ساحل غربی , به تماشای آدم هائی بروید که بدن خود را به رنگ فلز درآورده و مانند مجسمه ای فلزی بی حرکت , حتی بدون پلک زدن در یک حالت ایستاده اند و پول جمع می کنند.
6-محله چینی ها:
محله ای قدیمی در سان فرانسیسکو شاید قدیمی ترین محله چینی های امریکا , که احتمالا جمعیت چینی های آن بیشترین تجمع آنان درخارج از قاره آسیاست.
محل مناسبی است برای آشنایی با خط, زبان , آداب و رسوم عبادی و فرهنگی , جشنها و مناسبت های چینی , همچنین خوردن غذاهای چینی (البته بیشتر با تغییر و تحولی غربی پسند) و …. البته خرید با چانه زدن . شاید این دلیل مهمی برای سرزدن خیلی ها به این محله است , به نحوی که می گویند پربیننده ترین نقطه توریستی شهراست.
7-خیابان کاسترو یامحله کاسترو یا چهاراه کاسترو:
کاسترو یک نام خانوادگی اسپانیائی است که خیلی رایج است (و ربطی به یکی دو آدمی که ما می شناسیم ندارد)
این خیابان که در میدان میانی آن , یک میله پرچم بسیار بزرگ قراردارد و یک پرچم رنگین کمان برآن دراهتزاز است , محل زیست و تجارت گی ها یا همجنس گراهای سان فرانسیسکو است.
تساهل ساکنان سان فرانسیسکو با این مردمان , باعث جذب و جلب آنها از سراسر امریکا شده , به نحوی که شاید بیشترین جمعیت همجنس گراهای امریکا در اینجا جمع باشند.برخی از آنها , فروشگاه ها و مغازه هائی دارند که درکنار یا سردر آن نیز یک پرچم رنگین کمان کوچک نصب شده تا معرف صاحب کسب و کار باشد و جالب است که مغازه هائیی با صاحبان غیر همجنس گرا نیز در کنار آنها مشغول فعالیتند.این شهر شاید اولین شهری بود که ازدواج دو همجنس را به رسمیت شناخت و در دفتر شهرداری شهر ثبت کرد.
8-قصر هنرهای ظریفه:
Palace of fine arts
یک بنای یادبودی است که ابتدا در سال 1915 و به مناسبت نمایشگاه پاناما – پاسیفیک ساخته شد تا در آن آثار هنری به تماشا گذاشته شود. اما اکنون , محلی برای گردش توریست ها و عکسبرداری زوج های جوان با لباسهای عروس و دامادی شده است.
که در فضای بسیار زیبای اطراف آن در کنار آب و پرندگان آبی زیبا و فراوان و گل و گیاه و ساختمانی که نمای رومی – یونانی دارد, عکس های خاطره انگیز بگیرند .
بنا ابتدا از چوب و گچ و برای مدت موقت نمایشگاه ساخته شده بود ولی بعدها بدلیل استقبال مردم از آن , قسمت عمده آن خراب شد و با حفظ اسکلت , از بتن سبک پوشیده شد, تا ماندگار باشد.
با نورپردازی های مدرن , این بنا شبها بسیار زیباست و نور چراغ ها در آب آ
آب جلوه چند برابری به ساختمان می دهد.
9-ميدان اتحاد (union square)
ميدان مركزي سانفرانسيسكو؛ و درميان دهها مركز خريد؛ تفريح؛ خوراك خوري؛ هتل؛ تئاتر كه جزو آثار تاريخي ثبت شده و از مقاصد عمده توريستي است.
اين ميدان مركز سان و رژه ارتش متحده امريكا در دوران جنگ هاي داخلي بوده و ازاينرو بدين نام ؛ ناميده شده است.
در ميان محوطه اي صاف و سنگ فرش شده ؛ كه اغلب بصورت پيست پاتيناژ استفاده مي شود؛ ستوني به ارتفاع 30 متر از سنگ قراردارد كه در بالاي آن مجسمه الهه پيروزي ؛ روي يك پا در حالي كه دردستي حلقه اي و دردست ديگر نيزه اي سه سردارد؛ قرارداده شده . در اطراف اين برج سنگي ؛ نام و چهره سرداران و سربازان نيروي دريايي امريكا كه فاتح جنگ دريايي امريكا و اسپانيا در بندر مانيل (فيليپين)بوده اند نقش شده است.
نكته جالب تر اينكه در زير تمام اين ميدان و ستون سنگي ؛ پاركينگي قرار دارد كه بشدت مورد نياز منطقه است و اولين پاركينگ زيرزميني جهان بوده است و آنرا درسالهاي 1939-1941 ساخته اند.
10- در سانفرانسيسكو :
دو نام هست كه همه جا با حرف تعريف (در زبان انگليسي the) آورده مي شوند؛ چه در نوشته ها ؛ چه روي تابلو هاي راهنماي مناطق : يكي خيابان امباركادرو و ديگري 4راه هايت .
The Embarcadero، خياباني ساحلي است كه در ساحل شرقي سانفرانسيسكو وكنار خليج قراردارد. و نام آن از يك كلمه اسپانيايي به معني “بارگيري” مي آيد. اسكله هاي متعددي در آن قراردارد و در سابق اتوباني بوده كه امروز رفت و آمد را در آن كاهش داده اند و با گل كاريها و زيبا سازي ؛ تبديلش كرده اند به محلي براي دويدن و وزن كم كردن و لذت بردن از هوا و دريا . منطقه ماهيگيران و اسكله هاي مهم و غيره ؛ در ادامه آن هستند.
و ديگري چهارراه هايت The Haight كه در دهه شصت محل تجمع هيپي ها بوده و هنوز بردرو ديوارش آثار حضور آنان مشاهده مي شود. البته براي آنكه غرورتان كمي برانگيخته شود ميتوانيد به خيابان كلاريون (خيابان نسبتا كوچكي در وسط شهر) برويد و ديوارنگاري از چهره سه بانوي ادبيات ايران (دانشور ؛ فروغ و بهبهاني) كه باهمت دو ايراني كشيده شده اند را ببينيد.
اين ديدني ها ؛ باضافه دهها موزه (هنرهاي معاصر؛ تكنولوژي ….)و پارك هاي بسيار بزرگ (گلدن گيت ؛ پرسيديو…) و استاديوم هاي ورزشي در داخل شهر و دهها نقطه طبيعي در فاصله حدود 2 ساعته از آن ، مثل جنگل درختان سرخ چوب ؛ دره هاي بازمانده از دوران هاي اوليه زمين شناسي و سواحل متعدد ماسه اي زيبا وانگورستانهاي متعدد با كارخانه هاي فراوري محصول آنها و محل هاي تست و تهيه آن محصولات ؛ سانفرانسيسكو را از ديدني ترين نقاط امريكا ساخته است ؛ جايي كه براي ديدن همه ديدني هايش شايد بيش از يك ماه وقت لازم دارد. ويك نكته ديگر:
در پروازهاي داخلي امريكا؛ چيزي كه انسان را سخت مي آزارد؛ يكي تاخيرهاي مكرر و طولاني است و ديگري بازرسي هاي امنيتي كه وقت و اعصاب آدم را هدف مي گيرد ؛ مثل درآوردن كت و كفش و ژاكت كلفت ؛ لپ تاپ و كمربند و كاويدن چمدان دستي با احساس تحقير و بدرفتاري مامورين بداخلاق.
اما نكته جالبي كه اين بار مرا به فكر فرو برد ؛ ماست مالي شدن و با پول تعويض شدن اين اقدامات امنيتي در بعضي جاها بود.
اين بار؛ در پرواز به نيويورك ؛ بچه ها از داخل خانه بليت و كارت پرواز را گرفتند و صندلي مرا هم طبق ميل من مشخص كردند و با چاپگر خانگي چاپ كردند و بدستم دادند. اما گفتند “پدر؛ اينبار شما لازم نيست كه بطور جدي چك شويد و كت و كفش در آوريد “گفتم يعني چي ؟
گوشه اي از بليت را نشانم دادند كه چند حرف بارنگ سياه مشخص نوشته شده بود و معني آن مي شد ” از نظر مديريت امنيت پرواز ؛ قبلا چك شده “.
و در فرودگاه ؛ وقتي آن قسمت بليت را نشان دادم ؛ مرا بيرون و جدا از صف ديگر مسافران ؛ بدون دنگ و فنگ هميشگي و فقط از زير يكي از آن دروازه هاي فلز ياب رد كردند و به آنسو هدايت نمودند . اين كار ؛ 20 دلار بيشتر براي من تمام شده بود.
البته اين سيستم رافعلا فقط بعضي شركت هاي هوايي و بعضي فرودگاه ها قبول دارند و آنرا براي بعضي ها مثل مشتريان دائمي خود يا معرفي شده ازطرف بعضي شركت ها يا موسسات اعمال مي كنند و مسئله فقط دادن 20 دلار اضافه نيست. اما مرا سخت بفكربرد و در فرصت هاي بدست آمده من در اين باره سخت دقيق شدم و مطالعه كردم:
امنيت پروازها و فرودگاه ها را اداره امنيت حمل و نقل (TSA) بعهده دارد كه شعبه اي از اداره امنيت داخلي است . اين مديريت ؛ ماموريت خود را از طريق دهها نفر پليس كه دو نفر دو نفر راه ميروند و دست راستشان را به كمربند خود آويزان كرده اند و مردم را نگاه مي كنند. و دهها وسيله دورادور كمرشان وصل است كه من در اين 10-15 ساله هرچه نگاه كرده ام نفهميده ام چي هستند ؛ و پليس هاي زن يا مردي كه متفكرانه پاسپورت يا كارت پروازها را نگاه مي كنند و آمرانه دستور ميدهند كه ازاين طرف يا آن طرف بروي ، و دروازه هايي كه با اشعه X كار مي كنند و فلزياب هستند يا تونل هايي كه چمدان ها را با دستگاه هاي سي تي اسكن بررسي مي كنند و بدن كاوهايي كه حتي داخل حفره هاي بدن را نيز مي بيننند و مي كاوند كه چيزي در آن پنهان نشده باشد و ماموريني كه در اطراف اين دروازه ها ايستاده اند ؛ يا كاوشگران دستي كه روي بدن مي چرخند و موارد مشكوك را بررسي مي كنند، يا آنچه كه براي يافتن مواد منفجره روي بدن يا اشياء مي كشند و بعد به دستگاهي مي دهند انجام ميدهد . به اين ليست اضافه كنيد ؛ سگ هاي تعليم ديده و معلمانشان را و افسران رفتارسنج كه باقدم زدن در ميان مسافران موارد مشكوك را رصد مي كنند. و صدها دانشمند و تكنسين آزمايشگاه كه دائما اين دستگاه ها را به روز مي كنند و كارگراني كه در كارخانجات اين دستگاه ها را مي سازند . و اگر دقت كنيم كه امريكا حدود پانصد فرودگاه تجاري دارد ؛ تعداد كساني كه براي تامين امنيت پرواز كار مي كنند و شغل پيدا كرده اند ؛ بيش از پانصد هزار نفراست. چند سال پيش ليستي حاوي نام بيش از صدهزار نفراز كارمندان اين اداره دزديده شد و به خارج درز كرد.
به اين كارمندان اضافه كنيد ؛ رونق توليد حاصل از كه دور ريختن ميليونها شيشه عطر و ادوكلن و ضد عرق ؛ خميردندان و پماد و كرم هايي كه بيش از 100 سي سي حجم دارند و در چمدان هاي دستي پيدا مي شوند و به حكم ماموران دور ريخته مي شوند و مسافر ناچار مي شود در مقصد دوباره بخرد. تا متوجه شويد كه اين سيستم امنيت پرواز چه اندازه باعث رونق اقتصاد اين كشور و كشورهاي قدرتمند ديگر شده است و كشورهاي فقير چه پولي سالانه بايد بدهند تا اين دستگاههاي دائما به روز شونده امنيتي را از آنان بخرند.در اين صورت ببينيد چگونه تهديد را به فرصت تبديل كرده اند؟
بودجه اداره امنيت حمل و نقل ؛ بين 8-10 ميليارد دلاردر سال است و اين غيراز پول هايي است كه در كيف ها و چمدان هاي جامانده مسافران طبق قانون به اين اداره مي رسد ؛ و اين يعني هزينه اي برابر 5-7 دلار براي هرمسافر كه 5/2 دلار آن را از خود مسافر مي گيرند. با اين همه ؛ بيش از صد مقاله در فضاي مجازي وجود دارد كه اين سيستم را ناكار آمد نشان مي دهد در مواردي كسان بسياري توانسته اند براي نشان دادن ناكارآمدي آن ، اسلحه يا موارد مشكوك را از اين همه سدهاي امنيتي رد كنند و برنامه هاي مستند تلويزيوني درباره آن ساخته اند . بارها اين مسئله در كنگره مطرح شده ؛ تا جايي كه همه اين اقدامات را “نمايش هاي تئاتري” ناميده اند و گزارش هاي متعددي اين سازمان را “ناموثر تهاجمي؛ناكارآمد؛ بي دليل گران ” يا هر 4 مورد دانسته اند كه فقط مي تواند به مردم ” احساس وجود امنيت” بدهد.
بيهوده نيست ؛ اگر بدنبال راه هائي براي حذف آن براي كساني در مقابل گرفتن وجه برآيند چه ؛ سازمانهاي مردمي بسياري نيز اقدامات آنرا تجاوز به حريم خصوصي ؛ ناديده گرفتن مسائل شخصي ؛ مذهبي و قومي افراد دانسته اند.